۱. هر چند در بعضی از دوره ها افرادی كه صلح نوبل رو گرفتند خیلی شایستگی اش را نداشتند. اما به طور کلی در تاریخ اهدای این جایزه افرادی موفق به گرفتن آن شده اند كه هر کدامشان صاحب اعتبار فراوان بین المللی و در راستی فعالیت های صلح طلبانه بودند. فقط کافی است به اسامی این برندگان نگاه کنیم. واسلاو هاول و ماندلا نه تنها انسان های های کوچکی نبودند بلکه وجود این افراد در بین برندگان صلح نوبل نشان دهنده اعتبار این جایزه است. یا اصلا چرا راه خیلی دور بریم. شیرین عبادی در عرصه دفاع از حقوق بشر و دفاع از حقوق کودک دارای سابقه فراوانی است. حالا با مقایسه اوباما با چنین افرادی این سوال پیش می آید كه آیا اوباما واقعا شایسته چنین انتخابی بود؟ و آیا بر فرض كه انسان شایسته ای بود، اما آیا نباید این انتخاب بعد از گذشت مدتی از روی کار آمدن ایشان به وی تعلق می گرفت؟ آیا ۸ ماه دوره کوتاهی برای سنجش عملکرد یک فرد نیست؟ و آیا مگر در این ۸ ماه، اگر هم می خواست، مگر می شد کار بزرگی در عرصه صلح طلبی انجام داد؟ به نظر می رسد نظر بسیاری از افراد به این سوال ها منفی باشد. یعنی معتقدند در این مدت کار خاصی (جز چند سخنرانی كه البته تاثیر گذار بودند) از آقای اوباما صورت نگرفته است. اما با تمام این وجود آیا باید نسبت به اهدای این جایزه معترض بود؟
۲. فلسفه اهدای چنین جایزه ای چیست؟ آیا تنها معرفی یک فرد و تقدیر از او در جامعه جهانی است؟ مانند یک فستیوال سینمایی كه سعی میکند در انتخاب خود تمام ریز کاری ها را مد نظر قرار دهد و بهترین را انتخاب کند؟ به نظر من چنین نیست. كه اگر اینچنین بود این جایزه نیز فرقی با دیگر جوایز پیدا نمی کرد. اهمیتی كه این جایزه می تواند داشته باشد، در «بسترسازی» برای گسترش فضای صلح طلبی است. در واقع وقتی این جایزه اهمیت ذاتی خود را پیدا می کنند كه بتواند در این راه قدم بر دارد. مگر موقعی كه این جایزه به شیرین عبادی اهدا شد افراد دیگری در دنیا نبودند كه شایسته چنین جایزه ای باشند؟ چرا بودند. اما این مساله مهم بود كه با دادن این جایزه به یک زن در در یک جامعه استبدادی بتوان به گسترش دموکراسی و حقوق بشر کمک کرد. چه کسی منکر این واقعیت است كه شیرین عبادی با داشتن این جایزه از یک اعتبار بین المللی برخوردار شد كه هم تا حدودی از فضای امن تری در داخل برخوردار شد، هم توانست با اعتباری كه این جایزه برای وی داشت کارهای تاثیر گزارتری در داخل و خارج به نفع جنبش آزادی خواهانه ایران بر دارد. بنابراین آنچه كه مهم است تاثیرگذاری این جایزه برای «صلح در آینده» است.
حال با این مقدمه آیا اوباما فردی شایسته می تواند باشد؟ بله می تواند! تجسم اینکه اوباما با داشتن چنین جایزه ای دموکرات تر رفتار می کند خیلی سخت نیست! شاید از این پس او به عنوان برنده صلح نوبل دیگر نتواند دست به عملی شبیه جرج بوش بزند. تصور اینکه حمله نظامی به کشور های دیگر بکند بسیار دور از ذهن است و از طرف دیگر در مذاکره و روابط با کشور های دیگر حتما از موضع صلح طلبانه برخورد خواهد کرد. حتی به منظور یک ژست روشنفکرانه! در اینکه اوباما ذاتا چنین فردی هست یا نه اصلا مهم نیست. مهم این است كه از این پس دیگر چاره ای ندارد كه صلح طلب باشد! و چه چیزی بهتر از این كه ریییس جمهور قدرتمند ترین کشور دنیا به جای اینکه شهره به جنگ طالبی باشد، سفیر صلح در دنیا باشد كه صلح نوبل نیز همیشه مانند شمشیری بالای سر او قرار دارد كه همواره در مسیر صلح قدم بر دارد و هوس لشگر کشی در دلش نکند.
هر چند شاید اهدای این جایزه به اوباما بعد از ۸ ماه خیلی منطقی نباشد و به مذاق خیلی از ماها خوش نیاید اما ما ایرانی ها باید از اهدی چنین جایزه ای خوشحال باشیم. این قطعا به نفع جنبش آزادی خواهانه ما در داخل ایران و دیگر آزادی خواهان در جهان است.
به نظر می رسد که جایزه صلح رنگ سیاسی به خود گرفته است. شیرین عبادی حداقل گامهایی در جهت صلح در ایران برداشته اما اوباما حداقل ها را هم ندارد.این جایزه می توانست به مهدی کروبی تعلق گیرد که او چون روحانی بود نتوانست دریافت کند.