دسامبر 23, 2017 بدست aminzok
نرخ ارز همیشه یکی از مهمترین دغدغههای دولت و جامعه بوده است. همه نگرانند که قیمت دلار بالا برود (یا به قول اقتصادیها نرخ برابری ریال در مقابل دلار کاهش یابد). چرا چنین است؟ در واقع چرا اولا باید نگران «افزایش» قیمت دلار بود؟ و ثانیا، چرا اصلا باید نگران «تغییرات» قیمت دلار بود؟ اینجا سعی می کنم جوابی دم دستی به این دو سوال بدهم.
چند سالی به عقب برگردیم. فکر کنم سالهای ۷۸ یا ۷۹ بود که قیمت دلار به ۱۰۰۰ تومان رسید. هفته نامه شلمچه (یا سلف آن، جبهه)، که مسعود دهنمکی مدیرمسئولش بود، با بزرگترین فونت موجود در تحریریه همین را تیتر کرده بود. معنی پنهان در این تیتر این است که آقای خاتمی، گند زدید! و البته در چشم بیشتر افراد جامعه هم این گند بزرگی برای یک سیاستمدار است که قیمت دلار به یکباره افزایش یابد. این روند البته مخصوص شلمچه و خاتمی هم نبود. در همه این سالها قیمت دلار میتوانست برگ برنده یا بازندهای برای هر سیاستمدار دیگری باشد… گذشتهها گذشته، با یک مثال برسیم به امروز.
فرض کنیم امروز قیمت دلار در بازارهای ایران ۴۰۰۰ تومان است. و فرض کنیم که امسال قرار است ۱۰ درصد تورم داشته باشیم. به این معنی که متوسط قیمتهای سال آینده ۱۰ درصد از متوسط قیمتهای امسال بیشتر شود. پس میتوان انتظار داشت که قیمت دلار هم سال آینده باید ۴۴۰۰ تومان باشد. این فرض البته دقیق نیست چون تورم در آمریکا هم وجود دارد. ولی چون تورم آمریکا بسیار پایین است، میتوان با کمی اقماض آن را صفر درنظرگرفت. با چنین سادهسازیای (که چندان هم غلط نیست)، پس قیمت ۴۴۰۰ تومان برای دلار سال آینده هم تاحد زیادی درست است. حالا فرض کنیم که دولت به زور بخواهد قیمت دلار را پایین نگه دارد (مثلا ۴۲۰۰ تومان). چه اتفاقی میافتد؟ نرخ برابری تومان در مقابل دلار مصنوعا بالا نگه داشته میشود. حالا ببینیم چه اتفاقی در اقتصاد میافتد.
مثال اول. فرض کنیم کارخانه تولید حلواشکری هر بسته حلوا را ۱ دلار (معادل ۴۰۰۰ تومان) قیمتگذاری میکند. در اثر تورم موجود در اقتصاد ایران، سال آینده قیمت این بسته حلوا شکری قاعدتا باید ۴۴۰۰ تومان شود. حالا فرض کنیم که دولت قیمت دلار را روی ۴۲۰۰ تومان ثابت نگه میدارد. چه اتفاقی میافتد؟ کارخانه صادرکننده روی هر بسته حلوا ۲۰۰ تومان کمتر سود میکند. اگر همین روند چند سال ادامه داشته باشد، میزان سود کمتر و کمتر میشود تا جایی که دیگر اصلا صادر کردن به خارج برای کارخانه سودآور نیست و تمام محصول را وارد بازار ایران میکند. و این یعنی اینکه با ثابت نگه داشتن دلار دخل صادرات میآید.
مثال دوم. فرض کنیم امسال قیمت یک کیلو سیب تولید ایران ۴۰۰۰ تومان باشد. قیمت یک کیلو سیب مصری هم امروز ۱ دلار (معادل ۴۰۰۰ تومان) باشد. من مصرفکننده ترجیح میدهم برای حمایت از تولیدکننده داخلی سیب داخلی را بخرم. با وجود تورم ۱۰ درصدی در ایران، سال آینده قیمت همان سیب ایرانی باید کیلویی ۴۴۰۰ تومان شود و قیمت سیب مصری، با وجود دلار ۴۲۰۰ تومانی، می شود ۴۲۰۰ تومان. خب دیگه اینجا کمی هزینه وطن دوست بودن بالا میرود و من مصرفکننده میروم سراغ سیب مصری. و این هم یعنی اینکه با ثابت نگه داشتن دلار دخل تولیدکننده داخلی میآید و چراغ سبزی روشن میشود به واردات.
مثالهای بالا فرضی بودند و میتوان به جزئیات آنها ایراد وارد کرد. ولی کلیتشان درست است. از آن مهمتر، همه این اتفاقات تنها پس از گذشت یک سال بود. سخت نیست تصور (و محاسبه) اینکه پایین نگهداشتن مصنوعی قیمت دلار طی سالهای طولانی چه بلایی سر تولیدکننده داخلی میآورد (و آورده) و چه فضای فراخی را برای واردکننده مهیا میکند (و کرده). سالهاست که یکی از چالشهای اساسی بین چین و آمریکا دقیقا همین موضوع بوده، اما کاملا در خلاف جهت. آمریکا بارها و بارها گفته است که چین نرخ برابری یوان (واحد پول چین) را مصنوعا در مقابل دلار پایین نگه میدارد. توجه کردید؟ برعکس کاری که ما داریم در کشور میکنیم، چین قیمت دلار را مصنوعا «بالا» نگه میدارد. و آمریکا به شدت از این مساله شاکی است. چرا؟ چون پایین بودن یوان در مقابل دلار آمریکا باعث افزایش صادرات چین به آمریکا میشود.
البته پایین نگه داشتن قیمت دلار فوایدی هم دارد. مهمترینش ارزان بودن نسبی بسیاری از کالاهای وارداتی و افزایش سطح عمومی رفاه در اثر مصرف کردن این قبیل کالاهاست. اما از آن جایی که مصرف کننده عمده کالاهای وارداتی قشر مرفه جامعه هستند، عملا همین گروه متنفع اصلی پایین بودن قیمت دلار هستند و نه عموم جامعه و نه قشر فرودست جامعه.
سوال اینجاست: آیا سیاستمداران ما این داستانها را نمیدانند؟ احتمالا میدانند. پس چرا همچنان اصرار دارند که قیمت دلار بالا نرود؟ به دلایل سیاسی. به خاطر اینکه از دیدن تیترهای بزرگی، شبیه تیتر هفته نامه شلمچه، میترسند.